رادکام
OCD مخفف Obsessive compulsive disorder یا اختلال وسواس فکری است.
در صحبتهای روزمره زیاد شنیدهایم که شخصی را «وسواسی» توصیف کنند و عموماً این نوع از وسواس به تأکید غیرعادی فرد بر تمیزی اشاره دارد.
جالب است بدانید که وسواس به تمیزی، صرفاً یکی از نمودهای وسواس فکری است و حالتهای بسیار متنوعی را شامل میشود. بهعنوانمثال شخص در زمان ترک خانه شک میکند که آیا شیر گاز را بسته است یا خیر؟ به خانه برمیگردد، شیر گاز را 10 بار باز و بسته میکند تا مطمئن شود که واقعاً بسته است. حتی از آن عکس میگیرد که اگر بیرون از خانه به باز ماندن شیر گاز شک کرد، به این عکس نگاه کند و آرام بگیرد.
شخص عادی وقتی شک میکند که گاز را بستهام یا نه؟ با خود فکر میکند معلوم است که بستهام! یا واقعاً فراموش کرده، نهایتاً برمیگردد و یکبار سریع چک میکند و به ادامه کار خود میرسد.
واکنش نشان ندادن به این شکها، فرد مبتلا به OCD را بهشدت اذیت میکند و فکرهایی که پیرامون این وسواس به ذهنش خطور میکند بهشدت برایش آزاردهنده است؛ مثلاً در مورد گاز، اگر وی را مجبور کنند که شیر را چک نکند، عصبی میشود. فکر میکند حتماً ساختمان منفجر میشود، آتش میگیرد و تقصیر تمام اینها گردن من است و من همسایههایم را کشتم و... در چنین شرایطی شخص فکر نمیکند که این یک اتفاق است و برای هرکسی ممکن است که رخ دهد. تصور کنید که مدام در چنین فضای فکری باشید.
شخص برای اینکه حس بهتری پیدا کند، زمان زیادی را جهت انجام آیینهایی برای خنثی کردن این ترسها صرف میکند؛ مثلاً ساعتها وقت خود را به تمیزکاری میگذارند یا بارها در را چک میکند تا مطمئن شود که قفل است و بهاینترتیب زمان از دست میدهد.
در حالتهای شدیدتر خانواده خود را ملزم به رعایت این موارد کرده و زندگی را برای آنها هم سخت میکند. حتی نمیتواند روابط اجتماعی خود را حفظ کند. در خانوادهای، پدر این اختلال را داشت. در هر خانهای، لباسهای راحتی داخل خانه از لباسهای بیرون جداست، اما برای آنها اندکی متفاوت بود؛ به این صورت که هرکس به خانه میرسید دقیقاً وارد نمیشد تا مبادا کثیفی وارد شود. ابتدا به اتاق رختشویی میرفت، تمام لباسهای خود را داخل ماشین میریخت و لباسهای خانه را میپوشید. این پدر قبل و بعد از شستن لباسها یک دور ماشین را خالی روشن میکرد که تمیز باشد. در پایان هر دفعه مراسم شستن لباس نیز بدنه بیرونی ماشین لباسشویی را با دستمال و شوینده تمیز میکرد.
برخی اوقات فرد این آیینهای خنثیسازی را از دیگران پنهان میکند. بهعنوانمثال شخصی معتقد است برای خروج از اتاق باید 7 بار چراغ را خاموش و روشن کند در غیر این صورت یکی از افراد خانوادهاش فوت میکند. شخص متوجه است که این کار برای دیگران عجیب است و سعی میکند که این رفتار را از دیگران پنهان کند؛ مثلاً بین دیگران، در هنگام ترک اتاق چراغ را 7 بار خاموش و روشن نمیکند، ولی بهمحض اینکه تنها شد این آداب را بهجا میآورد.
مبتلایان به OCD الگوهای فکری قابلشناسایی دارند:
اینها نمونههایی از OCD در دنیای عادی بود. حالا میخواهیم به برنامه نویسان مبتلابه OCD بپردازیم.
OCD شیوههای نمود و علائم بسیار دارد، اما بین برنامهنویسها رفتار «چک کردن» بهشدت بارز است؛ مثلاً شخص باید تعدادی فایل را به سرور آپلود کند. این کار را انجام میدهد، بعد چک میکند که آیا درست آپلود کرده یا نه. مسلماً یکبار چک کردن برایش کافی نیست، پس تا 10 بار با انواع سناریوها به تست میپردازد که مبادا تست کردن وی مشکلی نداشته باشد و در نهایت بتواند تا حدودی بینقص بودن را باور کند. در پایین برخی از عادات جالب و شاید آشنای برنامهنویسها را میبینیم که میتواند در قلمرو OCD قرار بگیرد.
همانطور که قبلتر اشاره کردیم، بین برنامهنویسهای مبتلابه OCD رفتار «چک کردن» بیشازحد چیزهای مختلف (قابلیت، متد و...) دیده میشود.
یکی از روشهای درمانی ترکیبی که برای این بیماران بهصورت کلی بهکاربرده میشود این است که از شخص میخواهند از رواندرمانگر، دوستان، فامیلها و آشنایان یا هرکسی که با وی احساس راحتی دارند بپرسند چقدر چک کردن طبیعی محسوب میشود؟ مثلاً درباره تعداد دفعات «طبیعی» چک کردن شیر گاز از آنها سؤال کنند. ولی یک برنامهنویس، بهاحتمالزیاد نمیتواند از مادر یا همسر خود بپرسد: من چقدر این متد را چک کنم طبیعی خواهد بود؟ برنامهنویس باید میزان دانش شخصی که از وی سؤال میکند را هم مدنظر داشته باشد.
یک توصیهای هم که به مبتلایان میشود این است که از انجام کاری که برای خنثی کردن وسواس خود انجام میدهند، خودداری کنند. یا بهمحض اینکه متوجه شدند در حال انجام دادن آن کار هستند بلافاصله متوقف شوند. شخص بهمرور یاد میگیرد که با شک و تردید زندگی کند. این هیچ اشکالی ندارد و لزوماً هم یک فاجعه رخ نخواهد داد؛ اما در برنامهنویسی، تشخیص زیاده از حد بودن چک کردن کار واقعاً دشواری است و شخص کاملاً احساس میکند که در حال طی کردن جریان طبیعی کار خود بوده و به عبارتی کار درست را انجام میدهد. بهطور خلاصه، برای برنامهنویسها رسم مرز بین مسئولیتپذیری و وسواس فکری، کار بسیار دشواری است.
کسی که به مبتلا به OCD بوده و کار برنامهنویسی انجام میدهد، برای جلوگیری از بروز فاجعه کد خود را بارها و بارها چک میکند. مسلماً اینهمه چک کردن و تست بیتأثیر نیست و میتواند باگهای احتمالی را کاهش دهد. پس خروجی کار این افراد کیفیت بهتری خواهد داشت.
بااینکه کار شخص نسبت به بقیه بهتر است، ازلحاظ ذهنی مدام در فشار و استرس به سر میبرد که مبادا تمام حالتها را تست نکرده باشم؟ مبادا موردی ازقلمافتاده باشد؟ مبادا باگی باقیمانده که حالا به دست مشتری میرسد و فاجعه رخ میدهد؟
یک راه مقابله این است که بهمحض اینکه متدها و کلاسها به حد تست رسیدند برای آنها تست بنویسیم. بهاینترتیب اگر بخواهیم یک تست را بهصورت مکرر انجام دهیم همزمان کمتری به هدر میرود.
راه خیلی بهتر، درمان شناختی است. درنهایت تمام انواع OCD به یک روش درمان میشوند: اینکه شخص بیاموزد که با شک و تردید به زندگی ادامه دهد و به آن واکنش نشان ندهد. درنهایت راهی برای اطمینان صددرصدی وجود ندارد. حقیقت این است که تمام برنامهنویسها اشتباه میکنند ولی کسی که دچار اختلال OCD است، باور دارد که با چک کردن یا بهجا آوردن آیینهای طاقتفرسای دیگر میتواند ترس خود از اشتباه کردن را از بین ببرد و به آن اطمینان کامل دست پیدا کند.
وسواس فکری برای برنامهنویسها میتواند خوب باشد و عملکرد آنها را بهبود دهد، اما شخص ازلحاظ ذهنی در آشوب به سر میبرد و بهمرور فرسوده میشود. وی میتواند با مراجعه به متخصص، یاد بگیرد که چطور آن را مدیریت کند.
1,981بازدید
دیدگاه کاربران
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.
شما میتوانید درباره این مقاله، دیدگاه خود را ثبت کنید.